مرز مبهم خواندن و نخواندن

ساخت وبلاگ

پی‌یر بایار در کتابی با عنوان «چگونه درباره کتاب‌هایی که نخوانده‌ایم حرف بزنیم؟» تعاریف مرسوم و متداول از مفهوم مطالعه را به چالش می‌کشد. او با استناد به آثار متعدد و به کمک تجربه‌های زیسته خود نشان می‌دهد مواجهه ما با دنیای کتاب‌ها به مراتب پیچیده‌تر از آن است که به نظر می‌رسد. به نحوی که شکل معمول و متعارف مطالعه - که به معنای خواندن یک اثر از ابتدا تا انتهاست - نه چندان ممکن است و نه چندان مطلوب. او با نگاهی هرمنوتیکی به مقوله مطالعه تاکید می‌کند حتی اگر کتابی را خط به خط بخوانیم، باز هم نمی‌توانیم با اطمینان ادعا کنیم آن اثر را خوانده‌ایم. زیرا اگر خواندن به معنای تعامل ذهن خواننده با متن برای درک محتوای آن باشد، ما چگونه می‌توانیم مدعی باشیم یک متن را بی کم و کاست فهمیده‌ایم؟ چگونه می‌توان از درستی، جامعیت و دقت چنین فهمی قاطعانه دفاع کرد زیرا خواندن هرگز در خلاء رخ نمی‌دهد و فهم ما همواره متاثر از زبان، زمینه و زمانه‌ای است که خواندن در آن رخ می‌دهد. کژتابی‌های زبان نیز همیشه مانعی سر راه ماست. بنابراین، میزان اعتبار این «درک» و «فهم» جای بحث دارد. آیا فهم ما زمانی معتبر است که «مولف‌محور» و همسو با مراد نویسنده شکل گیرد. یا در مقابل «فهم مفسر محور» هم در جای خود معتبر است؟ همان ماجرایی که «رولان بارت» آن را «مرگ مولف» می‌داند اما در هر دو صورت قطعیت در رسیدن به چنین مرحله‌ای در فرایند خواندن با تردید همراه است. ادامه در خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا).

پژوهش کیفی و نگارش علمی...
ما را در سایت پژوهش کیفی و نگارش علمی دنبال می کنید

برچسب : مرز مبهم خواندن و نخواندن, نویسنده : mixedmethodo بازدید : 142 تاريخ : دوشنبه 22 شهريور 1395 ساعت: 17:11